بی‌گانه

حدیث نفس‌های یک فقره ذهنِ مستعدِ به‌غایت متشتت

بی‌گانه

حدیث نفس‌های یک فقره ذهنِ مستعدِ به‌غایت متشتت

بی‌گانگی شده‌ست ز عالم مراد ما
یادش بخیر هر که نیفتد به یاد ما!

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب

رفتن یا ماندن؟ مسئله ظاهراً اینست

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، ۰۲:۴۱ ق.ظ

برقراری روابط انسانیِ عمیق ملزوماتی طلب می‌کند که من ندارم‌شان! شجاعتی می‌خواهد که در من نیست -حداقل حالا- در چنین موقعیتی چاره چیست؟ فرار از ابناءبشر و پناه بردن به غارهای خودساخته؟ نقش بازی‌کردن برای التیام دلِ مشتاقان؟   شما باشید چه می‌کنید؟ با دردی جان‌فرسا -نه تنها برای خود بلکه برای اطرافیان- که بخش مهمی از هویت‌ و وجودتان شده  و در پسِ خودش شیرینیِ غریبی به همراه دارد چه می‌کنید؟ قطع عضو یا انکار؟

عمیقاً می‌خواهم بگویم که «برو!» اما چیزی جلویم را می‌گیرد.

کاش می‌شد چوب دستی داشت و با یک obliviate کار را یکسره کرد.

کاش!

  • بیگانه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی